کتاب اول

چرا نیستی؟ کی بر می گردی؟ از کجا بدونم سرت درد میکنه یا نه؟ از کجا بدونم خوبی از کجا بدونم نیستی؟ خون توی رگهام راهشو گم میکنه، معلوم نیست پایین میره، یا بالا میره به هم می خوریم
.
زنم  قاشق من را برمیدارد از توی لیوان چای. توی نعلبکی می گذارد. لیوان من را برمیدارد چایم را مزه می کند، می گوید سرد شده، برمی دارد می برد چای تازه می ریزد می آورد.  دستش را می گیرم نزدیک می آورم روی زانویم می نشیند.  لپ تاپ را می بندم سرم را توی شکمش فرو می برم. بوی خون می دهد، میپرسم چند روز شد؟ می گوید بند نمی آید.
.
دیشب چکار میکردی اون موقع شب توی تاریکی انگار نه انگار صدات می پیچه توی بیابون خالی وسط شهر با اون همه گرگ. چه جوری می خندیدی بلند بلند حرف میزدی انگار سر ظهره یا سر عصره، الاکلنگ بازی می کردی پا می زدی بی خیال.  اومده
بودی توی ساعت روز من؟  ساعت پنج عصر منو تصور می کردی؟  میترسیدم بپرسم.
.
کسی هست که زندگی من است، سبز و سرخ زندگی ام را روی دوشش گذاشته خودش، وقتی نیست اینهمه آسمان روی سرم خراب می شود ماشین می شوم کار می کنم یادم نمی رود که نیست یادم نمیرود که همین روزها ممکن است بمیریم. معلوم نیست چه خبر است
.
گاهی که دعوام میشود وقتی نیستی وقتهایی که باید باشی خسته که میشوم میگویم به تو … ولش کن بیا بریم بخوابیم . دست از سرت برمیدارم که بخوابی روی سینه م. فرداش زنگ میزنم صدات که خوابالود میاید گیج میروم از توی سیم بیایم کنار ناخنهات انگشت به انگشت توی دهنم انگشتهای دستت انگشتهای پات دستت پات دستت پات. کف دستم چسبیده دور گونه هات، کف دستم روی پیشانی ت، کف دستم روی موهات، کف دستم روی لبهات، کف دستم روی گردنت سینه اینجا روی سینه اینجا تا اینجا تا اینجا صورتم گم میشود روی ناف.  لای دوزانوت می خوابم گیج تا فردا بدو بدو پیدات کنم از این خیابان به آن خیابان زنده ی زنده ی خسته ی یخ کرده  بخوابی باز روی سینه ام خسته ی خسته ی سوار از این اتوبوس به آن اتوبوس تا ته مسیر همیشه ناتمام می ماند این گلویی که نمیگذاری بگوید کلمه به کلمه تا خیالش آرام بگیرد که گفته ست یکی یکی همه را . حالا خودت می دانی میخواهی بخواب میخوای بیا روی سینه ام آرام بگیر
.
با این شیر که به پستانم می خورانم و آن لب ها که راه خواب را دور پستانم می بندد و آن گلو که شیر می دهد می مکد
.
رفتار با تن، با تن خود و با تن دیگری، تفاوتی است بین زن و مرد، که همجنسگرایی از میان برمی دارد
.
تفاوت همامیزی زنهای همجنسگرا و دیگران در همان تلمبه زدن است. زنهای همجنسگرا تا آن توها می روند ولی تلمبه نمی زنند، لزوم ندارد
.
فاصله ی مرده بودن و زنده بودن در گرهی است که اینجا است باز هم نمی شود. مساله سر شهر نیست، سر دنیا است. بعد دنیا می آید می گوید من اصلا گور ندارم تمام شده
.
پای پنجره می روی نگاه می کنی فاصله را تا پایین اندازه می گیری دست هایت را ستون می کنی روی لبه ی پنجره. از دست دادن تعادل همانقدر سخت است که حفظ کردن تعادل. گاهی هر کار می کنی تعادل از دست نمی رود، یعنی نمی دانی از کجا خم شوی که پرت شوی پایین. یادت می آید که حواست پرت است باید بروی ایمیل ها را چک کنی. چک می کنی. نوشته است. تا آخر می خوانی همان دو سه خط را باز دوباره می خوانی. باز کنار پنجره. بعد یادت می آید که ایمیل ها را چک کنی. باز دو تا ایمیل؟  پشت سر هم؟ تمام که می شود می روی پای پنجره. دست هایت را ستون لبه ی پنجره می کنی. تعادلت را چطور از دست بدهی که ول  شوی؟ گاهی آدم یادش می رود چطور خم شود که بیفتد ناگهان آن پایین پنجره افتاده باشد له . و این ایمیل ها که وقتی می آیند آدم ناچار باید به جایی غیر از پنجره وصل شود تا بخواندشان و تازه تا وقتی او زنده است تو غلط می کنی بمیری . اگر بخواهد باز بنویسد چی؟ اگر بخواهد بخوانی و یکی یکی همه را از بر کنی چی؟
.
من همجنسگرا هستم اما همجنس من کی است؟
.
با ف نمی شد نخوابید. همیشه انگشت هایش آماده بودند سرم را گیج ببرند
.
دیروز چند تا از بچه های گی من از من پرسیدند زن ها چه طور با هم می خوابند؟ زن ها که ابزاری برای با هم خوابیدن ندارند. تا آخر انگشت ها رسیدم که جیغ همه در آمد و گوش هاشان را گرفتند و سرخ شدند. اما این بچه ها همیشه از شیوه های سکس خودشان برای ما تعریف می کنند و می نویسند. به شکلی، شیوه ی سکس مردان، حتی اگر همجنسگرایانه باشد، طبیعی تر وانمود می شود تا شیوه ی سکس زن ها با زن ها
.
از این گذشته، اصولا اگر در یک همامیزی چیزی در چیزی فرو نرود کسی اسم آن عمل را سکس نمی گذارد. یا می گویند سکس کامل نبود. چرا این فرو رفتن تنها معنای سکس شده؟
.
سکس، به حرکت واداشتن یا به عکس العمل واداشتن تن است، نه انجام عملی بر تن. یعنی موقعی سکس اتفاق می افتد که تن، شروع کند به عکس العمل نشان دادن. دخول، می تواند انجام شود و هیچ معنایی نداشته باشد جز فرو رفتن چیزی در چیزی.  شک دارم که ولع تن زن دگرجنسگرا به فرو بردن آلت جنسی در خود هم به دلیل لذت جنسی باشد، شاید عادت باشد
.
کف پا وقتی نشسته باشی و گرفته باشی اش بیشتر از هر آدمی  دل و سینه و  کون و دست و سر و لب و لای انگشتها و پاشنه ی پا و جاهای گیج شدن دارد
.
یعنی هیچوقت وقتی داری حرف می زنی با کف پا، هیچ چیز از تمام چیزهای حرف زدن کم نمی آوری. صورت، تمامش، گم می شود توی کف پا. بعد کف پا، تمامش گم می شود توی دو تا دست. بعد دانه دانه انگشت های پا می روند توی دهن گرم می شوند یکی یکی بیرون می آیند از لای یک جفت لب که آنقدر ماتیک خورده اند که نرم و خشک اند، گرم. بعد پاشنه ی پا می رود همانجا، توی دهن لای دندان ها خراش می خورد انگار بوسیده باشندش بدجور. و همه ی اینها با صورتی که توی گودی کف پا خوابش می برد تمام تمام می شود تا صبح و هی دوباره می پرسی اولش چی بود و یکی یکی کلمه ها را یادداشت می کنی یک دستی
.
سکس، یک آشغال بی مصرف است. تمام خون و جنون یک شبگردی گیج گیج به سکس که می رسد مسواک می زند
.
گم شدن ترس دارد
.
اصلا معلوم نیست چی خواهد شد

4 دیدگاه برای «کتاب اول»

  1. ‫سلام عزیز؛
    از طریق وبلاگ دوستم، سارا محمدی اردهالی با وبلاگ شما آشنا گردیدم. بسیاری از مطالب وبلاگت را خواندم برایم سودمند بود. من هم مثل تو یک دنیای جنسی دیگر دارم. این وجهیست که بتوانیم دوستان خوب یکدیگر باشیم. من مشت خاکی هستم از تبار دیگر. اگرچه در این وجه با تو مختلف، اما اختلاف است که باعث تعامل و دگرگونی می شود؛ چنانچه اکسیژن و هیدروژن با یکدیگر تعامل می کنند در نتیجه آب، نور، حرارت و حیات را می سازند. پس اگر اختلافی هم در میان می بینی بیا که فاصله ها را قسمت کنیم. امیدوارم که این آغاز دوستی پایدار ما خواهد بود. اگر ترا فرصتی بود عشقاً نگاهی به وبلاگ من بیانداز و اگر با تبادل لینک موافق بودی ازت ممنون خواهم شد.
    شاد و کامگار مباشی!
    اراتمندتم؛
    نیلوفر

  2. ساقی قهرمانی گرانی با درود و سلام !لطفن با تلفن 0046705304166//////// یا 004687355777 در سوئد استکهلم تماس بگیرید ! در صورت امکان انجمن حق زنان تمایل دارد با شما دررابطه با کنفرانس دعوت بعمل آورد !! بسیار ممنون می شویم! با تشکر از شما

بیان دیدگاه